جدول جو
جدول جو

معنی گله کردن - جستجوی لغت در جدول جو

گله کردن
شکوه کردن، شکایت کردن
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
فرهنگ فارسی عمید
گله کردن
(سِ تَ مَ دَ)
شکایت کردن. تظلم. تشکی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). شکو. شکایت. شکاه. شکیه. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). اشتکا. (تاج المصادر بیهقی) : پس مردمان افریقیه گروهی بنزدیک عثمان آمدند و از عبداﷲ سعد گله کردند... عثمان او را بازکرد. (ترجمه طبری بلعمی).
نکردم سپه را بجایی یله
نه از من کسی کرد هرگز گله.
فردوسی.
نامم نهاده بودی بدخوی و جنگجوی
با هر کسی همی گله کردی ز خوی ما.
منوچهری.
گفت: (یعقوب لیث) به مظالم بودی گفته بودم گفت هیچکس از امیر آب گله کرد گفت: نه. (تاریخ سیستان).
تا کی کنی گله که نه خوب است کار من
وز تیرماه تیره تر آمد بهارمن.
ناصرخسرو.
هیچ مکن ای پسر ز دهر گله
کز وی شکر است صدهزار مرا.
ناصرخسرو.
گله از هیچکس نباید کرد
کز تن ماست آنچه بر تن ماست.
مسعودسعد.
همچو ما روزگار مخلوق است
گله کردن ز روزگار چراست.
مسعودسعد.
گر سنایی ز یار ناهموار
گله ای کرد از اوشگفت مدار.
سنایی.
زآن گله کردم به آفتاب که دیدیم
کوست سنا برقی از سنای صفاهان.
خاقانی.
پیش یکی از مشایخ گله کردم که فلان در حق من به فساد گواهی داد. (گلستان سعدی).
به دوستی گله کردم ز چشم شوخش گفت
عجب نباشد اگر ترک تیغزن بکشد.
سعدی (بدایع).
نمی کنم گله ای لیک ابر رحمت دوست
به کشت زار جگرتشنگان نداد نمی.
حافظ.
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
گفت که این سیاه کج گوش به من نمیکند.
حافظ
لغت نامه دهخدا
گله کردن
شکایت کردن شکوه کردن: پس (طبیب) پیش پیغمبر آمد علیه السلام گله کرد که مرین بنده را برای معالجت اصحاب بخدمت فرستاده اند و در این مدت کسی التفاتی نکرد
فرهنگ لغت هوشیار
گله کردن
للشّكوى
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به عربی
گله کردن
Flock, Grumble
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گله کردن
se rassembler, grogner
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گله کردن
berkumpul, menggerutu
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گله کردن
radunarsi, brontolare
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گله کردن
reunir-se, resmungar
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
گله کردن
sich versammeln, murren
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
گله کردن
gromadzić się, marudzić
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
گله کردن
собираться , ворчать
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به روسی
گله کردن
збиратися , бурчати
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گله کردن
agruparse, gruñir
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گله کردن
zich verzamelen, mopperen
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
گله کردن
무리 지다 , 불평하다
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
گله کردن
جھنڈا بنانا , گلہ کرنا
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به اردو
گله کردن
একত্রিত হোন , গুমগুম করা
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
گله کردن
รวมกลุ่ม , บ่น
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
گله کردن
kujikusanya, kunungunika
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گله کردن
kümelenmek, homurdanmak
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گله کردن
झुंड बनाना , बड़बड़ाना
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به هندی
گله کردن
群聚 , 抱怨
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به چینی
گله کردن
להתכנס , להתלונן
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به عبری
گله کردن
群れる , 不平を言う
تصویری از گله کردن
تصویر گله کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شله کردن
تصویر شله کردن
قصاص کردن، کشتن قاتل به خون خواهی مقتول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یله کردن
تصویر یله کردن
ترک کردن، رها کردن، واگذاشتن، وانهادن، واهشتن، واهلیدن، هلیدن، بدرود گفتن، چپ دادن برای مثال گله کرد باید به گیتی یله / تو را چون نباشد ز گیتی گله (فردوسی - ۲/۳۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گره کردن
تصویر گره کردن
گره زدن عقده بستن، دگمه بستن، استوار کردن بند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غله کردن
تصویر غله کردن
غله دادن زمین و ملک
فرهنگ لغت هوشیار
کشتن قاتل بعوض مقتول قصاص کردن: شله کردند مرا و پس از آن رفت سوی جهنم آن نادان. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خله کردن
تصویر خله کردن
خالی کردن، رها کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اله کردن
تصویر اله کردن
چنین و چنان گفتن، لاف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چله کردن
تصویر چله کردن
زه کردن کمان را کمان را چله بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رله کردن
تصویر رله کردن
باز پخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گله بردن
تصویر گله بردن
شکایت کردن
فرهنگ لغت هوشیار